در دل من چيزی است، مثل يک بيشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم، که دلم می خواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه
دورها آوايی است، که مرا می خواند...
کاش میدونستی چی میگم ......
برچسب : نویسنده : mahrokhbanoo221 بازدید : 19
برچسب : نویسنده : mahrokhbanoo221 بازدید : 62
غربت دل" width="640" height="329"/>
پشت هیچستان ، چتر خواهش باز است:
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود،
زنگ باران به صدا می آید.
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه ی نارونی تا ابدیت جاریست
به سراغ من اگر می آیید،
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من.
برچسب : نویسنده : mahrokhbanoo221 بازدید : 42
بازهم قصه از دلدادگی
بازهم یک آسمان تنهایی و چشمهای منتظر
بازهم باران اشک و یه بغل آشفتگی ....
چگونه می توانم این روزهایم را تقریر کنم ، عشق مگر به تقریر می شود ؟؟؟
زمزمه اشکهای بی صدا ، فریادهای خاموش یک دختر تنها....
خدایا ....
کاش میدونستی چی میگم ......برچسب : نویسنده : mahrokhbanoo221 بازدید : 59
برچسب : نویسنده : mahrokhbanoo221 بازدید : 58
برچسب : نویسنده : mahrokhbanoo221 بازدید : 59
برچسب : نویسنده : mahrokhbanoo221 بازدید : 58
برچسب : نویسنده : mahrokhbanoo221 بازدید : 38
برچسب : نویسنده : mahrokhbanoo221 بازدید : 68
چه خود ساخته هایی که مرا سوخت ، و چه سوختن هایی که مرا ساخت
ای خدای من ، مرا فهمی عطا کن ، که از سوختنم
ساخته ای آباد از من بجا ماند . . .
برچسب : نویسنده : mahrokhbanoo221 بازدید : 62